زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه
 

ملک‌مظفر رکن‌الدین بیبرس





بِیْبَرْس، ملک مظفر رکن‌الدین، ملقب به جاشنگیر، دوازدهمین سلطان مملوک مصر می‌باشد.


۱ - بیوگرافی



بِیْبَرْس، ملک مظفر رکن‌الدین، ملقب به جاشنگیر، دوازدهمین سلطان مملوک مصر می‌باشد.
اگرچه نام وی ترکی است بی، بای [یعنی] دارا، ثروتمند + برس، بارس، پارس[یعنی] پلنگ،
[۱] Clauson G، An Etymological Dictinary of Pre-Thirteenth Century Turkish، ج۱، ص۳۶۸، Oxford، ۱۹۷۲.
[۲] Clauson G، An Etymological Dictinary of Pre-Thirteenth Century Turkish، ج۱، ص۳۸۴، Oxford، ۱۹۷۲.
[۳] Kashghari M، Divanü lûgat-it-türk، ج۱، ص۳۴۴، tr B Atalay، Ankara، ۱۹۸۶.
[۴] Kashghari M، Divanü lûgat-it-türk، ج۳، ص۱۵۸، tr B Atalay، Ankara، ۱۹۸۶.
اما بیش‌تر مؤلفان برآنند که وی از قوم چرکس بوده که ترک زبان نیستند و به زبان ویژه خود که شاخه‌ای از زبان‌های قفقاز شمالی است، سخن می‌گویند،
[۵] آکینر، شیرین، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۸، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۶۷ش.
سبب انتساب او به چرکس این است که وی از مملوکان برجی بود که خود چرکس به شمار می‌رفتند و نیز دوستی پایداری با آقوش افرم داشت که به یقین چرکس تبار بوده است.

۱.۱ - چاشنی‌گیر قلاوون


سیف‌الدین قلاوون، هشتمین سلطان مملوک مصر، بیبرس را در خردسالی خرید و در سلک مملوکان درگاه آورد. بیبرس از بندگی آزاد شد و نزد قلاوون تقرب و اعتبار یافت و چاشنی‌گیر وی شد.

۱.۲ - خدمت‌گذار و استادالداری


بیبرس پس از مرگ قلاوون (۶۸۹ق/۱۲۹۰م) به خدمت پسر و جانشین او ملک اشرف صلاح‌الدین خلیل درآمد و پس از قتل وی (۶۹۳ق) به خدمت ملک ناصر محمد پسر دیگر قلاوون، سلطان خردسال پیوست و منصب استادالداری یافت و مأمور خون‌خواهی ملک اشرف شد. اندکی بعد ملک ناصر از پادشاهی برکنار شد و ملک عادل کِتبُغا در ۶۹۴ق، و سپس ملک منصور حسام‌الدین لاچین در ۶۹۶ق پادشاهی یافتند و بیبرس همچنان معتبر و خدمت‌گزار بود.
پس از مرگ لاچین، به پایمردی بیبرس و امیرسیف‌الدین سلار (سالار)، ملک ناصر دوباره به سلطنت رسید (۶۹۸ق). بیبرس بار دیگر منصب استادالداری یافت و بار نه چندان همدلش، سلار نایب‌السلطنه مصر شد و اختیار کشور (درحالی که ملک ناصر هنوز نوجوان بود) به دست آن دو افتاد.
ملک ناصر که جز نامی از پادشاهی نداشت و از درگیری پیاپی طرفداران بیبرس و سلار در دو مجموعه مملوکان برجی و صالحی به تنگ آمده بود، در شوال ۷۰۸ق برای گزاردن حج از قاهره خارج شد، اما رو به سوی قلعه کرک آورد و در آن‌جا ساکن شد و نامه‌ای به قاهره نوشت و کناره‌گیری خود را از پادشاهی اعلام کرد و امیران را به هماهنگی و همدلی فرا خواند. بر اثر این خبر قاهره برآشفت و کشاکش میان دو گروه امیران و مملوکان ترک و چرکس آغاز شد.

۲ - سلطنت بیبرس



انجمن امیران در ۱۳شوال ۷۰۸ق/۲۶مارس ۱۳۰۹م، نخست سلار را به سلطنت برداشت و چون او نپذیرفت، بیبرس را که از این کار ظاهراً ناخشنود بود، به سلطنت برگزیدند.
مستکفی، خلیفه عباسی مصر و ۴ قاضی شهر در این انجمن حضور داشتند و خلیفه برای بیبرس منشور حکمرانی صادر کرد و بر او لقب الملک المظفر نهاد. چون بیبرس بر تخت نشست، سلار را در منصب نیابت سلطنت ابقا کرد و نیابت کرک را به ملک ناصر سپرد.
[۱۵] ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۳، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
[۱۸] ملطی، عبدالباسط، نزهة الاساطین، ج۱، ص۹۳-۹۴، به کوشش محمد کمال‌الدین عزالدین علی، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.

در دوران پادشاهی او رقابت میان دو گروه مملوکان برجی و بحری ادامه یافت. مملوکان بحری که ملک‌ناصر را در این تعصبات قومی بی‌طرف می‌دانستند، به او تمایل یافتند و بازگشت او را خواستار شدند. به علاوه، سلار نیز با سلطان بیبرس یکرو و یکدل نبود و در نهان کشمکش‌ها را دامن می‌زد؛ اگرچه وی شاید به بازگشت ملک ناصر هم راضی نبود، اما تضعیف بیبرس و مملوکان برجی زمینه را برای به قدرت رسیدن او فراهم می‌ساخت.
ملک ناصر نیز هرچند در ظاهر به سلطنت بیبرس گردن نهاده، و در کرک هم خطبه به نام سلطان جدید کرده بود، اما با اتکا به نقدینه و بندگان و خیل فراوانی که به همراه داشت و اموال و اندوخته‌هایی که در کرک تصاحب کرده بود، هنوز قدرتمند و ناآرام بود و هرگاه عزم شکار می‌کرد، بیبرس در قاهره بیمناک می‌شد.

۲.۱ - شورش در قاهره


در ۷۰۹ق به سبب کم آبی نیل، غله و نان در قاهره کمیاب شد و مردم عامی که شاید این رویداد طبیعی را از شومی سلطنت بیبرس می‌انگاشتند و احتمالاً از سوی مخالفان او نیز تحریک شده بودند، آشکارا با سلطان به دشمنی برخاستند. به فرمان بیبرس گروهی از مردم را دستگیر کردند و عده‌ای را در ملاءعام تازیه زدند و جمعی را زبان بریدند و این خود باعث تشدید ناآرامی و آشفتگی قاهره شد.
طرفداران بیبرس، از مملوکان برجی هم بیکار ننشسته، او را برضد امیران و ممالیک رقیب تحریک می‌کردند. پس مکاتبه با ملک ناصر از سوی مملوکان ترک و فرار آنان به کرک آغاز شد. بیبرس نیز بر این امر بی‌اعتنا نماند، اگرچه سلار را همچنان محترم می‌داشت، اما گروهی از امیران و مملوکان را گرفت و به شهرهای مختلف تبعید کرد.
[۲۰] ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.


۲.۲ - شورش ملک‌ناصر


در این میان شایع شد که اولجایتو، ایلخان ایران در صدد لشکرکشی به شام است. بیبرس بر آن شد تا بدین بهانه از قدرت ملک ناصر در کرک بکاهد. بنابراین، قاصدانی نزد او فرستاد و خواست تا اموال انبوه دولتی، اسبان و بندگان همراه خویش را اعم از کسانی که در آغاز هجرت با وی بودند، یا بعدها به او پیوستند، بازپس فرستد تا از آن‌ها در برابر اولجایتو استفاده شود؛ نیز ملک ناصر را تهدید کرد که در صورت نافرمانی او را به استانبول تبعید خواهد کرد. اما ملک ناصر که از چند و چون رویدادهای قاهره و روی‌گردانی مردم و بیش‌تر امیران و مملوکان به ویژه ترکان از بیبرس آگاه بود، فرستاده وی را که درشتی می‌کرد، بسیار ناسزا گفت و بر او تازیانه زد و به زندان افکند.
[۲۳] ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۶، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
[۲۵] مقریزی، احمد، السلوک، ج۲، ص۵۲، به کوشش محمد مصطفیٰ زیاده، قاهره، ۱۹۴۱م.

ملک ناصر برای تکمیل اقدام خویش و هموار ساختن امکان بازگشت به سلطنت نخست فرمان داد تا در کرک به نام او خطبه بخوانند و آن‌گاه از والیان شهرهای شام برضد بیبرس مدد خواست و تهدید کرد که در صورت عدم حمایت آنان، از ایلخان استمداد خواهد کرد.
والیان جز آقوش افرم که از نزدیکان و شاید خویشاوندان بیبرس بود، به ملک ناصر پاسخ مثبت دادند. ملک ناصر که برای بازگشت به پادشاهی مصمم‌تر شده بود، در اول شعبان ۷۰۹ با یاران خود از کرک بیرون رفت. آقوش، نایب شام بیبرس را از اقدام ملک ناصر آگاه کرد و هشدار داد تا از قاهره لشکر به مقابله فرستد. بیبرس مال بسیار میان امرا تقسیم کرد و سپاهی فراهم آورد و به شام فرستاد. این سپاه روز بعد به قاهره بازگشت، زیرا ملک‌ناصر بر تمام شام چیره شده بود.
ملک ناصر در ۱۶رمضان ۷۰۹ به دمشق وارد شد و همه نایبان شام حتیٰ آقوش افرم را تأیید و ابقا کرد و در شهر دمشق بر تخت نشست و سپس در تمامی شام خطبه به نام او بازگشت. بیبرس هم در قاهره باز از خلیفه منشور ولایت گرفت وگفت تا آن منشور را بر منابر در خطبه‌ها بخوانند، اما چون نام ملک‌ناصر در خطبه به میان آمد، مردم همهمه در افکندند و برای او دعا کردند و بر او آفرین گفتند.

۲.۳ - خلع خود از پادشاهی


پس از آن امیران یکایک قاره را ترک کردند و در دمشق به ملک ناصر پیوستند و جز گروهی از بندگان و نزدیکان نزد بیبرس باز نماند. در این میان، عده‌ای از مردم عامی را که به بیبرس ناسزا می‌گفتند، دستگیر کردند و این باعث طغیان بیش‌تر مردم گردید. ملک‌مظفر بیبرس پس از مشورت با کسان و امیران بازمانده، به ویژه به پیشنهاد امیر بیبرس دوادار که بعدها به تاریخ‌نگاری پرداخت، چاره‌ای ندانست، جز آن‌که خود را از پادشاهی خلع کند.

۲.۴ - امان‌نامه و نیابت صهیون


پس خلع نامه‌ای را که به تأیید قاضیان و امرا رسیده بود، برای ملک ناصر ارسال کرد و از او خواست که نیابت جایی را به او سپارد. ملک ناصر نیز او را به نیابت صهیون گماشت. بیبرس مال بسیاری از خزانه برگفت و با یاران و بندگان خویش آهنگ خروج از قاهره کرد. مردم قاهره اجتماع کردند و به او ناسزا گفتند و به سوی او سنگ پراندند، چندان که بیبرس و مملوکانش به زحمت از شهر خارج شدند.
بیبرس به اطفیح رفت و در آن‌جا امان‌نامه ملک ناصر و حکم نیابت صهیون به دستش رسید و درحالی که بیش‌تر بازمانده بندگانش نیز از او جدا می‌شدند، وی به صهیون به راه افتاد، اما توسط امیری به نام اَسَنْدَمُر گرجی دستگیر شد.

۳ - مرگ



در ۵ ذیقعده ۷۰۹ او را نزد ملک‌ناصر بردند. ملک بر او خشم گرفت و یکایک گناهانش را برشمرد و او را مورد ضرب و جرح قرار داد. بیبرس که دریافته بود کشته خواهد شد، از سلطان اجازه خواست تا رکعتی چند نماز گزارد؛ اجازه یافت و گزارد. سپس ملک‌ناصر او را به دست خویش با زه‌کمان خفه کرد و کشت. برخی از مورخان برآن‌اند که او را به زهر کشتند.
[۲۶] ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۷-۴۳۱، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.

سلطنت بیبرس جاشنگیر تنها ۱۰ ماه و ۲۴ روز دوام داشت.

۴ - خدمات



بیشتر مورخان او را به خردمندی، دینداری، پاکی و پاکدامنی و نیکوکاری ستوده‌اند.
او مسجد حاکمی قاهره را که بر اثر زلزله فرو ریخته بود، در ۷۰۲ق به نیکوترین وجهی بازسازی کرد و کتاب‌های ارزشمند بسیار و املاک شایسته بر آن وقف کرد و ۴ تن مدرس برآن گماشت.
خانقاهی به نام رکنیه در قاهره ساخت که ۴۰۰ درویش در آن می‌زیستند، و نیز درآن خانقاه بیمارستانی برای مردم فقیر برپاداشت و املاک بسیاری بر آن وقف کرد. گفته‌اند که وی بر شرع مواظبت تمام داشت و خود به هیچ حرامی دست نمی‌یازید.
[۳۲] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۴، ص۲۸، به کوشش علی معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م.
[۳۳] ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه، ج۲، ص۱۷-۱۸، به کوشش محمد محمدامین و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۸۲م.
[۳۴] مقریزی، احمد، الخطط، ج۱، ص۶۹، بیروت، دارصاد.


۵ - فهرست منابع



(۱) آکینر، شیرین، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲) ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۳) ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به کوشش نبیل محمد عبدالعزیز، قاهره، ۱۹۸۵.
(۴) ابن تغری بردی، النجوم.
(۵) ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه، به کوشش محمد محمدامین و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۸۲م.
(۶) ابن ‌حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۳م.
(۷) ابن کثیر، البدایة والنهایة، به کوشش علی معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م.
(۸) جبرتی، عبدالرحمان، عجائب ‌الآثار فی التراجم و الاخبار، بیروت، ۱۹۷۸م.
(۹) صفدی، خلیل، اعیان العصر، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۱۰) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عمار، ویسبادن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۱) ملطی، عبدالباسط، نزهة الاساطین، به کوشش محمد کمال‌الدین عزالدین علی، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۲) مقریزی، احمد، الخطط، بیروت، دارصاد.
(۱۳) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفیٰ زیاده، قاهره، ۱۹۴۱م.
(۱۴) Clauson G، An Etymological Dictinary of Pre-Thirteenth Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۲.
(۱۵) Kashghari M، Divanü lûgat-it-türk، tr B Atalay، Ankara، ۱۹۸۶.

۶ - پانویس


 
۱. Clauson G، An Etymological Dictinary of Pre-Thirteenth Century Turkish، ج۱، ص۳۶۸، Oxford، ۱۹۷۲.
۲. Clauson G، An Etymological Dictinary of Pre-Thirteenth Century Turkish، ج۱، ص۳۸۴، Oxford، ۱۹۷۲.
۳. Kashghari M، Divanü lûgat-it-türk، ج۱، ص۳۴۴، tr B Atalay، Ankara، ۱۹۸۶.
۴. Kashghari M، Divanü lûgat-it-türk، ج۳، ص۱۵۸، tr B Atalay، Ankara، ۱۹۸۶.
۵. آکینر، شیرین، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۸، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۶۷ش.
۶. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱، ص۳۳۳، آقوش افرم.    
۷. صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۱۸.    
۸. ابن تغری بردی، النجوم، ج۸، ص۲۷۶.    
۹. ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۳، ص۴۶۷.    
۱۰. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۸، ص۳۲۹۱، استادالدار    
۱۱. صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۱۸.    
۱۲. جبرتی، عبدالرحمان، عجائب ‌الآثار فی التراجم و الاخبار، ج۱، ص۳۲-۳۳، بیروت، ۱۹۷۸م.    
۱۳. ابن ‌حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، ج۲، ص۴۱-۴۲، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۳م.    
۱۴. ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۳، ص۴۶۸.    
۱۵. ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۳، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۱۶. صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۱۸.    
۱۷. مقریزی، احمد، السلوک، ج۲، ص۴۲۳.    
۱۸. ملطی، عبدالباسط، نزهة الاساطین، ج۱، ص۹۳-۹۴، به کوشش محمد کمال‌الدین عزالدین علی، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۱۹. ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۳، ص۴۶۹.    
۲۰. ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۲۱. ابن تغری بردی، النجوم، ج۸، ص۲۵۵.    
۲۲. ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۳، ص۴۷۱.    
۲۳. ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۶، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۲۴. ابن تغری بردی، النجوم، ج۸، ص۲۵۸.    
۲۵. مقریزی، احمد، السلوک، ج۲، ص۵۲، به کوشش محمد مصطفیٰ زیاده، قاهره، ۱۹۴۱م.
۲۶. ابن ایاس، محمد، بدائع‌ الزهور، ج۱، ص۴۲۷-۴۳۱، به کوشش محمد مصطفیٰ، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۲۷. صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۱۸.    
۲۸. ابن تغری بردی، النجوم، ج۸، ص۲۵۹-۲۷۶.    
۲۹. صفدی، خلیل، اعیان العصر، ج۲، ص۷۴.    
۳۰. ابن تغری بردی، النجوم، ج۸، ص۲۷۶.    
۳۱. ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۳، ص۴۷۲.    
۳۲. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۴، ص۲۸، به کوشش علی معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م.
۳۳. ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه، ج۲، ص۱۷-۱۸، به کوشش محمد محمدامین و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۸۲م.
۳۴. مقریزی، احمد، الخطط، ج۱، ص۶۹، بیروت، دارصاد.
۳۵. ابن ‌حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، ج۲، ص۴۳، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۳م.    
۳۶. ابن ‌حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، ج۲، ص۴۵، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۳م.    
۳۷. ابن ‌حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، ج۲، ص۴۷، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۳م.    


۷ - منبع



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ملک‌مظفر رکن‌الدین بیبرس».    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.